بعد از چهارشنبه‌سوری دیشب دیگه قصد نداشتم برگردم شعبه و میخواستم‌خونه بمونم و به کارای عقب افتادم برسم. صبح تا ۸ توی تختم گرم و نرمم‌ غلت زدم و بعدشم خیلی ریلکس صبحونه خوردم و رفتم موهامو کوتاه کردم. از حموم که بیرون اومدم میخواستم موهامو خشک کنم که برادرم گفت تلفنت زنگ میخورد. نگاه کردم دیدم یه شماره عجیب غریبه که احتمالا شماره امور بهداشت و درمان و کارکنانه. هر چقدر زنگ زدم خط آزاد نشد. اینترنتمو که روشن کردم دیدم مسئول کارگزینی بهم پیام داده که باهام تماس بگیر. خلاصه حرفاش این بود که باز عکس و مدارکتو بردار بیار که برات سابقه بیمه رد بکنیم. بهش گفتم آخر ساله و من ‌نمیرسم اینهمه راه بیام اونجا. گفت: عیب نداره، بعد از تعطیلات مدارکت رو تحویل بده. اینو که بهم‌گفتن مادرم گفت: استراحت بسه، بدو برو سر کار. دیگه نمیخواد خونه بشینی. 

ساعت ۱۰ که رسیدم دیدم شعبه خیلی شلوغه و اسکناس شمارها دارن ترررر و ترررر پول میشمرن. برخلاف معمول که پولای پاره توی دستگاه‌ها گیر میکرد و یهو صداشون قطع میشد، صدای دستگاه‌ها فرق کرده بود. انگار یه جون دیگه به جوناشون اضافه شده بود. به رئیس سلام‌کردم و رفتم سمت باجه‌های تحویلداری که متوجه شدم دارم اسکناس‌های نو توزیع میکنن. با توجه به حساسیت خزانه‌دار روی پول‌های نو صندوق و با علم به اینکه ما اینهمه اسکناس نو نداشتیم که بدیم دست مردم حس کردم یه اتفاق غیرمعمول افتاده. داشتم به بسته‌های نو اسکناس روی باجه ۴ نگاه میکردم که معاون بهم سلام کرد و گفت: برامون اسکناس نو آوردن. اگه چیزی برای خونه میخوای بگیر تا تموم نشده چون معلوم نیست دیگه کی برامون پول بیارن. بعد از یک سال این اولین محموله‌ایه که برامون آوردن و دیگه معلوم نیست کی باز پول بیارن. 
اینو که گفت بال درآوردم. بهش گفتم: ماشینشون کجاست؟
گفت: پولا رو تحویل دادن و رفتن. 
با شنیدن کلمه 'رفتن' دلم گرفت. دوست داشتم ماشینشونو ببینم. اینکه ‌چجوری ازش پول میارن بیرون و بهمون‌ پول میدن. 😁 سریع رفتم توی خزانه تا ببینم چقدر پُر شده. درو که باز کردم جای خالی چهارنخ‌های ده هزاری و پنج هزاری آزارم داد. هنوز پر نشده بودن! فقط چند بسته ده هزاری، پنجاه هزاری و صد هزاری برامون آورده بودن. بعد از یک سال همین؟ منم جای خزانه‌دار عصبی شدم. هر بار که بهش میگفتن: چند بسته پول بده ببریم برای فلان شعبه، میگفت: بابا یخورده پول بگیرید بیارید. چقدر میبرید اونجا؟ پول خورَک دارن مردمش؟ 😂 بنده خدا حق داشت. هی ما‌ پول رول و باند میکردیم میذاشتسم توی صندوق که موجودیمون زیادتر بشه و اینا خالیش میکردن. نسبت به روز اولی که وارد شعبه شده بودم صندوقمون فقیرتر و لاغرتر شده بود. مشغول همین خیال بافی‌ها بودم که صدام کردن برم برای یکی حساب باز کنم. سریع در خزانه رو بستم و رفتم سراغ مشتری. یخورده که گذشت بهم‌گفتن نامه اومده فردا بانک تا ساعت ۴ باید باز باشه. اینو که‌ شنیدم بهشون‌گفتم ‌من دیگه فردا نمیام 😂 همینجوریش تا ساعت ۱:۳۰ ۲ کلی پول کم میارم تا ساعت ۴ دیگه ورشکست میشم. رئیس گفت: تو پاشو بیا، هر چی کم اومد بنداز گردن خزانه‌دار. خودش از جیب میده 😁
برای پنجشنبه دیگه هم گفتن بیا کمکمون کن چون همه دارن میرن مرخصی و عملا دو سه نفر بیشتر توی شعبه نیستن. گفتم انشاءالله میام ولی برای فردا رو من حساب باز نکنید. من یه تصور دیگه از پنجشنبه‌های بانکی داشتم 😆
 
*****
 
آخر وقت که حساب کتاب میکردیم بهم گفتن نمیخوای پول نو ببری برای خونه؟ گفتم هنوز به سن تکلیف برای عیدی دادن نرسیدم 😁 انشاءالله بعد از استخدام یه فکری براش می‌کنم. همزمان که اینو‌ میگفتم داشتم به اون دو تا عزیزی فکر می‌کردم که بهم‌ گفته بودن باید بی‌نیازشون کنم. 
 
آخرای ساله و واقعا نمیدونم باید چه آرزویی براتون بکنم. از اونجایی که مشخص نیست دیگه کی قراره بیام بنویسم و نمیدونم که باید از چی بنویسم دوست داشتم یه چک سفید امضای بی محل که در وجه حامل هست بهتون تقدیم کنم که خودتون پرش کنید و هر جا تونستید نقدش کنید! که بهم خبر دادن که از سال جدید دیگه چک در وجه حامل صادر نمیشه و اینگونه شد که امسال مجبورم با دستای خالی شما رو راهی سال بعد بکنم. انشاءالله در موعد مقتضی از خجالتتون در میام. 
مواظب خودتون، خونواده‌هاتون و همه کسایی که دوستشون دارید باشید. heart
 
راهنما:
هر ۱۰۰ قطعه اسکناس یک باند محسوب میشه و هر ۱۰ باند (۱۰۰۰ قطعه) یک 'چهارنَخ' به حساب میاد. مثلا یک باند اسکناس ده هزارتومانی معادل یک‌ میلیون تومان (ده میلیون ریال!) و یک ‌چهارنخ معادل ده میلیون تومان (صد میلیون ریال) هست.