بعد از اینهمه پست چرک و پولی گفتم یه پست متفاوت بذارم و برگردم به همون روال سابق زندگیم که از همکلاسیای نادونم مینالیدم. 

یه دختر همکلاسی داریم که بخاطر رتبه 5 ش توی کلاس خانم شماره 5 صداش میکنم. ایشون از همون بدو ترم سه که قرار بود پروپوزالها رو بنویسم توی کار abuse بود. با اینکه من پیشنهاد کرده بودم بیایم کارهامون رو با هم به اشتراک بگذاریم تا اشکالات کارهامون کمتر بشه، ایشون همیشه تاکید داشت هر کس باید به فکر خودش باشه. ایشون هر از گاهی میومدن و پروپوزالشون رو میفرستادن و من بی هیچ توقعی براش درست میکردم و پس میفرستادم. گذشت و گذشت تا اینکه یه سری من کارم رو براش فرستادم و گفتم ممنون میشم با توجه به تجربه بیشترتون توی تدریس اگه ممکنه یک نگاهی به پروپوزال (سوم) من بندازید که اگه اوکیه برای خانم دکتر بفرستم. ایشون خیلی قشنگ گفتن نه وقت ندارم. منم گفتم اوکی. گذشت و گذشت تا اینکه کرونا اومد و کارهای همه عقب افتاد. ایشون همچنان پرزور کارش رو انجام میداد و هی فصلهای مختلف پایان نامه ش رو میفرستاد که براش Revise کنم. یه وقتایی هم که میگفتم الان وقت ندارم و باید تا آخر هفته صبر کنید، با توپ پر برمیگشت و میگفت نه تا اون موقع خیلی دیره و من دیگه نمیتونم اینقدر صبر کنم. من باید تا بهمن دفاع کنم. هفته پژوهش اومد و من کار ایشون رو اصلاح کردم  و قرار شد که ایشونم کار من رو اصلاح کنن که پیچوندن. در آخر مقالات جفتمون به عنوان مقاله برگزیده گروه معرفی شد. گذشت تا اینکه برای فصل 4 پایان نامه ش گیر کرد و سرش کلاه گذاشتن. من براش رایگان کارهاش رو کردم و باز رفت پشت سرش رو نگاه نکرد. بعد از چند وقت برگشت و گفت من دادم 3 فصل اولم رو (با کلی خرچ) ویرایش نیتیو کردن. ولی استاد تایید نکرده و گفته این بدرد نمیخوره. برام درستش میکنید؟ کارشو راه انداختم و رفت. گذشت تا اینکه مشخص شد 5 فصلش تکمیل شده و داره مقاله‌ش رو مینویسه. توی ادیت اونم کمکش کردم و در عجب بودم که این دختر چرا همت نمیکنه بره APA یاد بگیره که اینقدر خارج از عرف آکادمیک ننویسه؟ انتخاب نشریه مقالشم من نوشتم و کاور لترشم براش نوشتم. رفت و برنگشت تا دو هفته قبل از دفاع. اسلایدهاش رو فرستاد و گفت اینا رو برام اصلاح کن. فایل رو که باز کردم دیدم 60 تا اسلایده که اصلا بدرد جلسه دفاع نمیخوره. اسلایداشو به حدود 30 تا رسوندم و گفتم اگه میتونی کمترش کن چون همش 20 دقیقه وقت داری و نمیرسی اینا رو بخونی. گفت باشه و رفت. شبش با دو تا از پسرا که حرف میزدیم گفتم من اینهمه برای این خانم زحمت کشیدم. پایان نامه شم امشب توی فرمت دانشکده بردم. اما یه تشکر خشک و خالیم توی بخش acknowledgement از من نکرده. بنظرتون بهش بگم؟ گفتن بگو. وقتی بهش گفتم با پررویی تمام گفت شرمنده نمیتونم اسم شما رو بنویسم. شما در عوض همه کارهایی که برای من کردید یه پایان نامه کامل از یکی از دانشجوهای استاد راهنماتون دارید که میتونید ازش استفاده کنید. میخواستم بهش بگم اینا رو که خود من نوشتم. چرا باید از تو کپی بکنم؟ اما لال شدم. هیچی نگفتم. چند شب بعدش اومد تشکر کرد و باز وعده سر خرمن داد که "انشاالله بتونم براتون جبران کنم" و رفت. 

ذیروز یکی از بچه‌ها پیام داد که دکتر از فلانی تعریف کرده که نمره کامل گرفته و گفته شماها چقدر تنبلید که هنوز نصف کاراتونم نکردید. 

خواستم بگم اگه ما هم مثل این خانم خودمونو به همه میچسبوندیم و از هر کی یه چیزی میکندیدیم الان مثل اون دفاع کرده بودیم. اما هیچی نگفتم. 



+ چند روز پیش توی بانک به این موضوع فکر میکردم. چرا ماها فکر میکنیم خیلی زرنگیم؟ چرا میخوایم با دررفتن از زیر کار خودمون رو باهوش جلوه بدیم؟ بذارید یه مثال عینی براتون بزنم. فرض کنید یه ماشین خاموش شده یا افتاده توی جوب و راننده‌ش نیازمند کمکه. ملت ما هم که همه خون کوروش تو رگهاشون در جریانه میمیرن برای کمک و میان جلو که یه هل به ماشین بدن. اگه دقت کنید از ده دوازده نفری که پشت ماشین دارن هل میدن فقط دو سه نفر دارن به طور جدی زور میزنن که ماشین از جوب در بیاد/راه بیفته. بقیه صرفا دارن ادا در میارن که بگن آره ما هم کمک کردیم. مثال دیگه‌ش مربوط به مواقعی میشه که نیاز به حمل یه شی سنگین مثل یخچال داریم. طبق قوانین فیزیک اگه همه به یک میزان تلاش کنن فشار کمتری بهشون وارد میشه و راحت‌تر میتونن اون شِی را جابجا کنن. اما معمولا اینجا هم یه عده هستن که فقط دارن ادا در میارن که ببین من دارم زور میزنم اینو بلندش کنم و از طرف دیگه یه گردن شکسته افتاده که مجبوره جور بار این آقای مثلا زرنگ هم بکشه. توی زندگی تحصیلی و کاریم این آدما رو زیاد دیدم و واقعا نمیدونم باید چی کار باهاشون بکنم؟ منم مثل اونا بشم و با کار سبک‌تر، فرسودگی شغلیم رو به تعویق بندازم یا اینکه کار درست رو انجام بدم و نذارم مردم ناراضی باشن.

توی شعبه‌ کارآموزیم به شدت کمبود نیرو داریم و با اومدن من که هیچی بلد نبودم هم همه خوشحال بودن چون لااقل یه نفر بود که میرسید تلفنا رو جواب بده. روز آخر کارآموزیم بود و رئیس به باجه بانک توی یکی از شهرهای اطراف رفته بود که تلفن زنگ خورد و معاون جواب داد. معاون شعبه کتش رو پوشید و گفت من باید برم شهر *** چون رئیس داره برمیگرده سمت شهرشون. پرسیدیم چی شده؟ گفت برادر رئیس فوت کرده و اون باید برگرده. معاون شعبه که رفت داشتم فکر میکردم فردا کی قراره بهشون کمک بکنه؟ یه کارمند از یکی از شهرهای اطراف به این شعبه دادن که اون هم وقتی اومده اینجا 3 هفته مرخصی گرفته و رفته پی عشق و حالش. معاون از دستش عصبی بود که چرا مرخصیاشو گذاشته این وقت سال که همه درگیریم؟ به جز رئیس عملا 3 تا نیروی کاری داریم آقای الف هم که انگار نه انگار کارمنده. صبح میاد انگشت میزنه و میره آخر وقت میاد. آخر وقت که معاون برگشت بهشون گفتم: "به من زنگ زدن و گفتن از فردا نیام شعبه و تاکید کردن که منتظر خبرشون بمونم. اما اگه اجازه بدین من فردا بیام که دست تنها نباشید." همه خوشحال شدن چون آقای الف هم قرار بود فرداش نیاد و مرخصی بره. روز بعد یک نفر رفت باجه شهر *** و عملا دو تا نیروی رسمی توی شعبه بودن که هم باید افتتاح حساب میکردن، هم کارت صادر میکردن و رمز خدمات نوین میگرفتن برای مشتریا و هم کارهای پایا و ساتنا و دریافت و پرداخت وجه انجام میدادن. تازه کارهای مربوط به ATM هم روی دوش اونا افتاده بود. اون روز خوشحال بودم که دارم یه بار از روی دوش اسماعیل و معاون برمیدارم که آخر وقت بهم زنگ زدن فردا بیا مدیریت برای امضای قرارداد. برای همین سر جمع کردم و برگشتم خونه که وسایلمو جمع کنم. یکی دو روز درگیر کارهای قرارداد و ضامن بودم. شب شنبه معاون بهم زنگ زد که فردا میتونی بیای؟ منم گفتم آره میام. چند دقیقه بعدش اسماعیل بهم زنگ زد و گفت کارات درست شد؟ گفتم بله. ولی باید مدارک بره تهران و بعد از اومدن کد پرسنلیم شعبه محل خدمتم مشخص میشه. ولی فردا میام. گفت: "بنظر من اگه حقوق نداری و لزومی نداره توی شعبه باشی نیا. چرا خودت رو توی فشار و استرس میذاری؟" دلم نیومد بگم: آخه شما دست تنهایید. کی به شما کمک بکنه؟ تلفن که قطع شد خیلی به موضوع Occupational (Job) Burnout فکر کردم. اینکه آیا ما باید یک نیروی خوب و مفید در خدمت سازمان و مردم باشیم یا یک نیروی خودخواه که صرفا به فکر منافع خودشه؟ (یکی از ارکان این منافع شخصی سلامت جسمی و روانیه)