سلام سلام

بعد از مدتها سلام

راستش رو بخواید حیلی وقت بود که میخواستم اینجا بنویسم، اما بخاطر سختی و خستگی کار هر بار که وبم رو باز میکردم، نمیدونستم راجع به چی باید بنویسم و یه چرخ لابه‌لای وب‌های بروز شده میزدم و باز میبستمش. بعد از چند ماه معطلی و برو و بیا با قرارداد موقت 4 ماهه استخدام شدم و ماه پیش اولین حقوقمو گرفتم. قرار بود همون موقع بیام یه جا تمام خاطرات و سختیایی که کشیدمو بگم ولی بازم تنبلی کردم. البته اینکه حس میکردم حرفام ممکنه برای یه عده تکراری و خسته کننده باشه هم مزید بر علت بود. 

راستش رو بخواید با اینکه پنلم رو باز کردم و تا اینجا هم نوشتم هنوز هم مرددم که این پست رو منتشر بکنم یا نه! خیلی خسته و درگیرم. کلی کار عقب افتاده دارم و نمیدونم اول باید به کدومشون برسم. مهمترینشون پایان نامه ست که بعد از استخدام دیگه هیچ سراغی ازش نگرفتم و الان هم شرم میکنم که بازش کنم و برای همیشه سر و تهش رو به هم بیارم. لعنت به من که به همه کمک کردم و انگیزه دادم اما الان خودم مثل یه غزال توی برکه عسل گیر افتادم و هیچکی نیست که درم بیاره.

در کنار پایان نامه، طرح بزرگی که قراره توی بانک اجرایی بشه کمرم رو شکسته! هنوز چیزهای قبلی رو یاد نگرفتم، باید خودم رو برای یک تغییر اساسی دیگه آماده کنم. من تازه کار شدم مسئول آموزش پرسنل شعبه! هنوز که هنوز نمیدونم چجوری باید حالیشون کنم که با ویندوز کار کنن :))

رئیس قبلی شعبه منتقل شد و رئیس جدید اومد. هنوز که هنوزه اخلاقیاتش دستمون نیومده و امیدواریم توی ارزیابی‌ها پوستمونو نکنه. یکی دیگه از پرسنل هم بازنشسته شد و فشار کاری که روی سرمون ریخته چند برابر شد. هر چقدر التماس میکنیم یک نفر دیگه بهمون بدن، گوش نمیکنن و میگن خودتون باید بسازین. این در صورتی هست که رتبه شعبه ما نسبت به بعضی از شعب همچوار خیلی بهتر هست و زیانده نیستیم. همین عملکرد نسیتا خوب باعث شد که یه پاداش کوچولو از مدیر منطقه هم بگیریم :))

سه نفر دیگه که با من استخدام شده بودن خیلی یهویی جابجا (تبعید) شدن و منم احساس خطر میکنم. میترسم به شعبه عادت نکرده منتقلم کنم به واحد ارزی یا هر قسمت دیگه‌ای و باز سرگردون بشم. 

 

شما چه خبر؟ خوبین؟ خوش میگذره؟

 

 

پ.ن.: یه عذرخواهی به آریانه بدهکارم. منو به چالش شارمین دعوت کرده بود و من اونقدر پشت گوش انداختم که دیر شد!