این روزها اگه کسی دغدغه مالی چندانی نداشته باشه و بخواد اوقات فراغتش رو پر بکنه یکی از اولین برنامه‌ها "تقویت زبان" یا "یادگیری زبان جدید" هست. معمولا بعد از زبان انگلیسی، اکثرا میرن سراغ زبانهای فرانسه، آلمانی، ایتالیایی، کمی تا اندکی اسپانیولی و به میزان کمتری زبان‌هایی از خانواده  زبان‌های چینی و کره‌ای و امثالهم ...

نه که بخوام بگم خیلی خاصم! اما من حس می‌کنم بعد از تسلط نسبیم به زبان انگلیسی و در صورت داشتن انگیزه و حوصله کافی و وافی باید بیفتم دنبال زبانهایی مثل: ترکی، کردی و عربی. البته به قدر کفایت. ترکی و کردی رو به این خاطر دوست دارم یاد بگیرم که به نوعی وارد community شون بشم و ببینم که دنیای اونها چه رنگیه. ماها سالها کنار هم زندگی کردیم اما همچنان تفاوت‌های زیادی داریم. البته باید ذکر کنم که کردها تا حدودی اصالتشون رو بیشتر حفظ کردن (نظر شخصی منه) و تونستن زبانشون رو از گزند خارجی‌ها (others) حفظ کنن. عربی رو هم‌به این خاطر دوست دارم که عشق شاعران عرب یه چیز دیگه‌ست؛ با اینکه میدونم تا اسم این زبون میاد یه گارد خاصی علیهش میگیریم. توی ادبیات ما عشق به نوعی توی آثار شاعران کلاسیکی مثل حافظ و سعدی و ... توی اوج خودش به تصویر کشیده شده و تصاویر شاعران امروزی دیگه رنگ و بو و ماندگاری اشعار قدما رو نداره (البته استاد ابتهاج برای من هنوز یک استثناست؛ بیشتر منظورم جوونترهاست که با مصرف drug و کارهایی که نمیشه گفت خودش رو اونقدر بالا میبرن تا بتونن تصاویر جدیدتری برامون خلق کنن). اما برای شاعرای عرب اینطور نیست. من عشق به شراب، اسب، زن و ... رو توی اشعارشون دیدم و هر بار به طریقی لابلای ابیاتشون‌ گم شدم. البته همه اینها نظرات من بی سواد هست! 

 

+ الانه که یکی از دوستان بیاد بگه گیلکی چش بود که توی برنامه‌هات نذاشتی؟ 😂 باید گیلکی هم‌چشم ماست اما خب فکر نمیکنم بدون دونستنش زیاد اذیت بشم. حالا اگه طی توافقی یه دختر بهم دادین شاید تو برنامه‌هام تجدیدنظر کردم و گیلکی رو آوردم در صدر لیست 😉 اما فعلا برنامه‌های برای دیدار با مناطق و اقوام کمتر دیده شده دارم. 😃